دنیای من محمد
به بهاران سوگند که تو بر خواهی گشت،من به این معجزه ایمان دارم
سمی نوشت: بیچاره من که با همه ی عشقم به تو در نقطه ی کور نبودن هایت گیر افتاده ام ... بیچاره تو که شاید حال و روزت بدتر از من باشدُ توان گفتنت نباشد ... بیچاره من که دلم را به خواب های خوشی که با تو میدیدم خوش کرده بودم و تو دوریت را به خواب هایم هم کشاندی آنقـــــــــــــــــــــــــدر که دیگر نمی بینمت فقط حس میشود حضور ِ دور دستت ... بیچاره تو که دیگر برای من آن روح لطیف نیستی روح خبیثی شده ای که کابوس تنها گذاشتنم را با مشتی خاطره و عالمی دلدادگی وقتی دنیایم را ترک میکنی و در را محکم پشت سرت میبندی و تمام هستی را روی سرم ویران میکنی با همه ی جزئیات برایم ترسیم میکنی ... و بـــــــــــــــــــــاز بیچاره من که هنـــــــــــــــــــــــوز عـــــــــــــــــاشقم و باز بیچاره تو که مانده ای مرا با این همه عشــــــــــــــــق کجای دلت بگذاری!!!
نظرات شما عزیزان:
باورم نمیشه که رفتی از پیشم
یاد ِ این ترانه افتادم..خیلی غم انگیز بودش!
Power By:
LoxBlog.Com |